دانلود رﻣﺎن ﻫﺮﻣﯿﺲ نودهشتیا
دانلود رﻣﺎن ﻫﺮﻣﯿﺲ نودهشتیا
ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه ﺑﻮد و ﻣﯽ رﻓﺖ و ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ .در ﻫﻤﺎن ، ﻣﺴﯿﺮی را در اﯾﻮان ﺳﻔﯿﺪ رﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ی وﯾﻼﯾﯽ ﺣﺎﻟﺖ دﺳﺖ ﭼﭙﺶ را از داﺧﻞ ﺟﯿﺐ ﺷﻠﻮارش ﺧﺎرج ﮐﺮد و ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺘﺶ اﻧﺪاﺧﺖ .اﯾﺴﺘﺎد .ﺑﻪ در داﻻن ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﯿﺸﻪ ای ﻧﮕﺎه ﮐﺮد و ﺑﺎ ﺻﺪای ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ: -ﻋﻠﻒ؟ ﻟﯿﻠﯿﻮم؟ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽِ زﺷﺖِ ﺧﺮ؟ ﻣﺼﯿﺒﺖ؟ ﻣﮑﺎﻓﺎت؟ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﭼﺮا ﻧﻤﯿﺎی؟ ﺻﺪاﯾﯽ را از ﻓﺎﺻﻠﻪ ی دور ﺷﻨﯿﺪ. -دارم ﻣﯿﺎم ﻓﺮزام ﯾﮑﻢ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ. زﯾﺮ ﻟﺐ ﻏﺮ و ﻟﻨﺪ ﮐﺮد: -ﺗﻮ روح ﺑﺎﺑﺎی ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ی ﺑﯽ رﯾﺨﺘﺖ ﺑﺎ اﯾﻦ ﻟﻬﺠﺖ! دوﺑﺎره ﻣﺸﻐﻮل ﻗﺪم زدن ﺷﺪ ﺗﺎ اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺧﺮوج وﯾﻠﯿﺎم از در ﺑﺎ دﺳﺖ ﭘﺮ، ﺑﺎر دﯾﮕﺮ اﯾﺴﺘﺎد و ﺑﻪ او ﻧﮕﺎه ﮐﺮد. -اووو ﭼﻪ ﺧﺒﺮه؟ ﻣﮕﻪ ﻣﯽ ﺧﻮای ﻣﺮاﺳﻢ ﺧﺘﻤﺸﻮ ﺑﮕﺮدوﻧﯽ؟ ﺑﺎﺑﺎ ﻫﻨﻮز ﻧﻤﺮده ﮐﻪ! وﯾﻠﯿﺎم ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺮف ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ .ﻟﺒﺨﻨﺪ از روی ﻟﺒﺶ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ و ﻣﺘﻔﮑﺮاﻧﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻫﺎی ﭘﺮش ﻧﮕﺎه ﮐﺮد. -ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ .ﺑﯿﺎ ﺑﺮﯾﻢ اﻻن ﺑﺎز داﺳﺘﺎن درﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ. ﺳﺮش را ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ و ﺑﻪ ﺗﺒﻌﯿﺖ از ﻓﺮزام، ﺑﻪ ﻃﺮف ﻣﺎﺷﯿﻦ او ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮد .وﺳﺎﯾﻞ را روی ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻋﻘﺐ ﮔﺬاﺷﺖ و ﺑﻌﺪ از ﻓﺮزام ﺳﻮار ﺷﺪ. -ﮐﻤﺮﺑﻨﺪﺗﻮ ﺑﺒﻨﺪ. ﮐﻤﺮﺑﻨﺪش را ﺑﺴﺖ و ﮔﻔﺖ: -ﻓﺮزام؟ ﻣﺎﺷﯿﻦ را راه اﻧﺪاﺧﺖ و ﺧﯿﺮه ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻔﺖ: -درد ﻓﺮزام ﺑﻪ ﺟﻮﻧﺖ !ﺑﮕﻮ. -ﺧﻮاﻫﺮش ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﺸﻪ! از ﺣﯿﺎط ﺑﯿﺮون زد و در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎن را ﻧﮕﺎه ﻣﯽ ﮐﺮد و ﻓﺮﻣﺎن را ﻣﯽ ﭼﺮﺧﺎﻧﺪ، ﮔﻔﺖ: -ﺑﻪ درک .ﺑﻪ ﺟﻔﺖ دوﻧﻪ ﻫﺎت !ﻧﻬﺎﯾﺘﺶ از اﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻬﺖ ﻣﯽ ﮔﯿﻢ ﻋﻠﻒ ﻫﺮز ﺑﯿﺸﺘﺮم ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺎد وﯾﻠﯿﺎم ﺑﺎدش ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ .ﺳﺮش را ﭘﺎﯾﯿﻦ اﻧﺪاﺧﺖ و در ﻓﮑﺮ ﻓﺮو رﻓﺖ .ﻓﺮزام ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ وﯾﻠﯿﺎم را دﯾﺪه ﺑﻮد ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺑﺎ ﭘﺸﺖ اﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎی اﺷﺎره و وﺳﻄﺶ آرام ﻟﭗ وﯾﻠﯿﺎم را ﮐﺸﯿﺪ و ﮔﻔﺖ: -ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ .ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﮐﻪ آﻫﺎر ﭼﻘﺪر از دﯾﺪﻧﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻣﯿﺸﻪ. -اوﻫﻮم .ﺑﻌﺪ از ﺣﺮف ﻫﺎی ﺧﻮاﻫﺮش ﺗﻤﺎس ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﻔﺖ دﻟﺶ واﺳﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه .ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻟﺶ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮه ﺑﺸﻪ ﻣﯿﺎد دﯾﺪﻧﻢ. -ﺑﺎﺷﻪ .ﺳﺮ راه ﯾﻪ دﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﻟﯿﻠﯿﻮم ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻫﻢ واﺳﺶ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﻢ ﯾﻬﻮ ﮐﺎرش ﯾﻪ ﺳﺮه ﺑﺸﻪ دوﺗﺎ ﯾﮑﯽ ﮐﻨﯿﻢ !ﻣﻨﻢ دﻟﻢ واﺳﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ی ﻣﺴﺨﺮش ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺗﻨﮓ ﺷﺪه. ﻫﺮ دو ﺑﺎ دﺳﺖ ﻫﺎی ﭘﺮ از ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﯿﺎده ﺷﺪﻧﺪ و ﺑﻪ ﻃﺮف در ﺧﺎﻧﻪ رﻓﺘﻨﺪ .ﻓﺮزام زﻧﮓ را ﺑﻪ ﺻﺪا در آورد و ﺑﻪ وﯾﻠﯿﺎم ﻧﮕﺎه ﮐﺮد .دﺳﺘﻪ ﮔﻞ را ﺑﻪ ﻃﺮف او ﮔﺮﻓﺖ و ﮔﻔﺖ: -ﺑﯿﺎ .ﮔﻠﻮ ﺗﻮ ﺑﻬﺶ ﺑﺪه اون ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎ و ﻧﺎﯾﻠﻮﻧﺎ رو ﺑﺪه ﻣﻦ ﻣﯿﺎرم. وﺳﺎﯾﻠﯽ ﮐﻪ در دﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ را ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻌﻮﯾﺾ ﮐﺮدﻧﺪ و ﺑﺎﻻﺧﺮه در ﺑﺎز ﺷﺪ .ﻓﺮزام در را ﻫﻮل داد و وﻗﺘﯽ وﯾﻠﯿﺎم داﺷﺖ وارد ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺳﺮ او دﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪ ﺑﻌﺪ ﺧﻮدش ﻫﻢ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ او ﺑﻪ راه اﻓﺘﺎد. -ﮐﯿﻪ؟ ﻧﮕﺎه ﻣﺮﯾﻢ ﮐﻪ در اﯾﻮان اﯾﺴﺘﺎده ﺑﻮد، ﺑﺎ دﯾﺪن وﯾﻠﯿﺎم و ﻓﺮزام رﻧﮓ ﺑﺎﺧﺖ .ﻓﺮزام ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎی ﺑﺮاق و ﻣﺸﮑﯽ رﻧﮓ ﻣﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺷﺒﺎﻫﺖ زﯾﺎدی ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎی آﻫﺎر داﺷﺘﻨﺪ ﻧﮕﺎه ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ: -ﻣﺮاﺣﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮاﯾﻦ؟! ﻣﺮﯾﻢ ﺑﻌﺪ از ﯾﮏ ﻣﮑﺚ ﮐﻮﺗﺎه ﺑﻪ ﻃﺮف راه ﭘﻠﻪ رﻓﺖ و در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ از آن ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ رﻓﺖ ﮔﻔﺖ: -ﺳﻼم .ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮش اوﻣﺪﯾﻦ.
پیشنهاد:
- برچسب ها:, #آخرین, apk, [PDF]ﻫﺮﻣﯿﺲ رﻣﺎن ﭘﮕﺎه رﺳﺘﻤﯽ ﻓﺮد ﻧﻮﺷﺘﻪ, تصاویر برای رﻣﺎن ﻫﺮﻣﯿﺲ, جستجوهای مربوط به رﻣﺎن ﻫﺮﻣﯿﺲ, جلد, جلد دوم رمان هرمیس, خرید کتاب هرميس, دانلود, دانلود جلد دوم رمان هرمیس, دانلود رمان هرمیس, دانلود رمان هرمیس جلد دوم, دانلود فصل دوم رمان هرمیس, رمان هرمیس, رمان هرمیس از پگاه رستمی فرد, رمان هرمیس از پگاه رستمی فرد برای دانلود با فرمت های pdf, رمان هرمیس به قلم پگاه رستمی فرد هرشب از کانال تلگرام, رمانهایی که فکر میکنی بهترینن ولی کم خواننده دارن!, یک پاییز فاصله (@ketab, یک پاییز فاصله on Instagram: “کلیپ رمان هرمیس من
https://98ea.ir/?p=569
لینک کوتاه مطلب:
دانلود رمان جدیدشونو نمیذارین؟یک پاییز فاصله اگه اشتباه نکنم.
سلام هنوز نه
سلام
جلو دوم کی منتشر میشه؟
سلام معلوم نیس
سلام خسته نباشید جلد دوم کی میذارید پس؟؟
سلام معلوم نیست تموم نشده
سلام جلد دوم پس کی منتشر میشه؟؟ خیلی وقته منتظریم
سلام جلد دومش که منتشر شده پس چرا نمیذارید
سلام ما ک ندیدیم اگه شما دارید بدید بزاریم سایت
جلد دوم چی؟؟؟؟ 800صفحه خوندیم بدون پایان؟؟؟؟؟؟
سلام جلد دومش چی شد پس؟ گفته بودن که به صورت انلاین میذارن ولی کجااااااااااااا چرا ادرسی نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فصل دوم رمان هرميس رو چرا نميذارين، چطوري بايد دانلودش کنيم يا بهش دسترسي پيدا کنيم
دوستان یعنی پایان رمان در جلد 2 مشخص میشه؟جلد 1 به تنهایی رمان کاملی نیس؟
سلام
جلد دوم چی شد پس؟ کشتیموننننن
چاپی هست
هنوز فصل دومش نیومده؟؟؟
لطفا راهنمایی کنید فصل دوم رمان رو چطوری دانلود کنیم
جلد دومش چاپیه؟یا تو سایت میذارید؟
چاچیه
جلد دومش چی شد؟ من تو تلگرامم پیداش نکردم
سلام جلد دوم روچطور میتونم دانلود کنم؟
سلام جلد دوم روچطور میتونم دانلود کنم؟اگه کانالی درتلگرام هست بهم معرفی کنید
سلام . قسمت دوم رو چجوری میتونم تهیه بکنم ؟ توی کانال تلگرامشونم رفتم اما هیچی نبود
این کتاب چاپ شده لینک دانلودش نباید اینجا باشه:/
دوست عزیز این لینک دانلود نداره برای معرفی هست