نام رمان: معمای زمان
نویسنده: ملیکا ملازاده
ژانر: تاریخی، رمان تخیلی
خلاصه:
دختر رمان نویسی، در هنگامی که رمان تاریخی خود را می نویسد، ناگاه شخصی بر روی صفحه ورد با او سخن می گوید و به دنیایی می کشاندش که به دست خود ساخته بود…
این رمان جلد دوم رمان گمشده در زمان هست اما نیازی نیست حتما جلد قبلی رو بخونید.
مقدمه:
من حسود نیستم!
اما وقتی پای تو به میان می آید حسادتم گل می کند.
به میز تحریری که به پشت آن می نشینی هم حسادت میکنم!
به قلمی که هر دم به دست می گیری،
حتی به پنجره دیوار اتاقت…
و به تمام آدم هایی که همیشه تو را داشتند و دارند حسادت می کنم!
این که وقتی حالت خوب نیست و به دفتر شعرت پناه می بری مرا متلاشی میکند،
در حالی که من حتی نمی توانم جویای حالت باشم و نمی دانی چه حال بدی
است این که کاری از دستت ساخته نباشد!
دنیای عجیبی است جانم!
دوست نداشتنت سخت است، اصلا مگر می شود چون تویی را دوست نداشت؟!
مهربان من! ببین جفتمان را در چه مخمصه ای انداخته ای؟!
مرا به دنیایی کشاندی که در تمام قوانینش سر در گم مانده ام؛ جایی که حتی به کاغذ پاره های آن دفتر کبود رنگ نیز غبطه می خورم!
سمیه: مرکز! مرکز!
با خنده برگشتم سمت صدای عروسکم، صدای سمیه ام، دخترکی که سال ها همسرم بود.
آرشا: به گوشم!
بیسیم اسباب بازی سیسمونی اعتمادی که در راه بود، داداش کوچولویی که سال ها داشتم و حالا یک سال ندارمش. چه قدر برام سخت بود همه چیز رو فراموش کنم!
اون همه سال زندگی، بچه هام، برادرم، دوست هام و حتی طاهره همسر اولم.
سمیه: مگس رفته به گوشم.
سلم من یه نویسنده رمان تازه کارم یعنی تا حالا رمان هامو به اشتراک نذاشتم آیا امکانش هست رمانم تو سایت شما آپلود کنم اگه هست لطفا اطلاع بدید
سلام بله میتونی وارد انجمن نودهشتیا بشید با ادرس
forum.98iia.com
ملیکا جانم مبارک باشه-^
وای ملیکا جان مبارکه! با آرزوی موفقیت های بیشتر!!!!
مبارکه ملیکا جااان
:))
عالییییییی بود خیلی دوسش داشتم ملیکا جونم
خوشحالم خوشت اومد عزیزم
به زودی جلد سه هم میاد
سفری دیگر