دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

دانلود رمان لیلی من نودهشتیا

WhatsApp Image 2021 05 08 at 11.19.59 300x300 - دانلود رمان لیلی من نودهشتیا

آیدین کیانی پس از مرگ همسرش، به دنبال پرستاری برای تنها دخترش بارانا می‌گردد. از این سو دختری به نام لیلی پا به خانه‌ی آن‌ها می‌گذارد و…

پیشنهاد ما

دست‌هایت پراز مهر بود. از همان سمتی که خورشید لبخند می‌زد.
از همان سمتی که خورشید از خط دریا پایین‌تر می‌رفت.
تو لبخند زدی، غرق شدی در آب‌های خیالم! تو مهربان بودی! فراتر از آنچه تصور می‌کردم.
اما خیالِ رفتنت برای من جهنم بود.
کاش می‌ماندی!
داستان برگرفته از یه زندگی واقعیه که من بهش پروبال دادم و شخصیت‌هایی رو هم بهش اضافه کردم!

قسمتی از متن رمان :

رو تختِ فلزی که زوارش دررفته بود، دراز کشیده بودم و به سقف خونه که کلی ترک و نم روش رو گرفته بود خیره شده بودم. بی‌بی بیچاره ظرف‌ها رو توی ظرفشویی گذاشته بود و روی مبل به خواب رفته بود! آهسته اومده بودم تو اتاق تا متوجه‌ی اومدنم نشه و بیدار نشه! شاهوردی عجب گرگ صفتی بود! می‌خواست من و بی‌بی رو بندازه بیرون! دلیلش رو هم فهمیده بودم! یه بار اتفاقی که داشتم براش چایی می‌بردم شنیده بودم که قراره یه چیزهایی رو از بندر وارد ایران کنن! ظاهرا پلیس‌ها جای انبارشون رو فهمیده بودن، می‌خواست من و بی‌بی رو بندازه بیرون تا خودشون یه غلط‌هایی اینجا انجام بدن! نمی‌خواست ما بفهمیم چون می‌ترسیدن که لو برن!
صدای زنگ اس ام اس از موبایلم بلند شد، نیم نگاهی به صفحه‌اش انداختم، مژده بود!
اس ام اسش رو باز کردم، نوشته بود:
– ای رفیق دیرینه سلام! زنگ زدم به خطت خاموش بود، ربات همراه اول می‌گفت با گَلَه‌تون رفتی دَدَر!
دختره‌ی بی‌مزه‌ی لوس، نوشتم:
– بیخیال مژی، حال ندارم! دانلود رمان لیلی من

پیشنهاد نودهشتیا

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
https://98ea.ir/?p=6554
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • Malihe
    یکشنبه 12 ژانویه 2020 | 6:37 ب.ظ

    بنظرم میتونست خیلی بهتر ازاین نوشته بشه

    سناریوش رو دوست داشتم ولی باگهای افکاری نویسنده زیاد بود،
    مثلا یبار مجده بهش میزنگه این میگه فک کردم قهری گفت نه مگ بچم باز دفعه بعد زنگ میزنه لیلی با خودش میگه مغرور حتما زنگ زده که من عذر خواهی کنم

    ازحضور اون دوتا بادیگارد اونم رو پاگرد پله هام سردرنیاوردم یااینکه شاهرودی چرا باید بهشون گیر بده و بعد باز با مهربونی پول بده بگه برو خونه جور کن ولی دختره حتی به اینکه باااون پول چکار میخواد بکنه فکرم نکنه

    خلاصه خلا و اشتباه زیاد داشت مثل اینکه دختره سراپا مشکی میپوشه ولی تو خونه یارو میگه از رنگ مشکی بدم میاد و حتی به مغزشم خطور نمیکنه که عذادازن جالب نبود

    بودن اون دختره ترانه هم خیلی بد کار شده بود اونطوری ک تو پارک پیداش شد گفتم حتما بیخانمان بوده ک توپارک اشنا شدن و اونطوری ک این پرسید کجا بودی گفتم حتما یه بلایی سرش اومده مثلا زندان بوده که بعدش فهمیدم شوهر پولدار کرده

    نوشتن اززبون بچه هام کار واقعا افتضاح نادری بود اصلا بهش میرسیدم دلم نمیخواست بخونمش
    و……..

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.