دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

دانلود رمان عصیان فراموشی نودهشتیا

d5238c6a 3bd7 4a57 aa5f e7d0a5696fba 300x300 - دانلود رمان عصیان فراموشی نودهشتیا

دانلود رمان عصیان فراموشی نودهشتیا

رمان عاشقانه
خلاصه: ترگل در گیر و دار فراموشی ذهنیش، با مشکلات ناخوشایندی مواجه میشه که نمی‌تونه ازشون سر در بیاره، ولی همه‌ی این بدبختی‌ها برمی‌گرده به اشتباهات خودش و تاوانی که ناخواسته، باهاش دست و پنجه نرم می‌کنه؛ اما بین همه‌ی این روزهای سخت، یه حامی مهربون و دوست داشتنی به نام علی، مثل کوه پشتشه و با همه‌ی غم و غصه‌هاش می‌جنگه تا دخترمون بتونه حافظه‌اش رو به‌دست بیاره. این علی آقا تا کِی می‌تونه با این روزها بجنگه؟ می‌تونه این اشتباهات مجهول رو بعد از برملا شدن بپذیره و باز هم پای دخترمون بمونه؟ اینجاست که فراموشی، عصیان به‌پا می‌کنه و همه چیز رو به‌هم می‌زنه…

پیشنهاد ما
رمان تلألو ماه | نرگس شریف کاربر انجمن نودهشتیا
رمان سرآغاز تلخ l معصومهE کاربر انجمن نودهشتیا

برشی از رمان:
دانه های اشکش سرب داغ شد روی قلب زن و ته گلویش بغض بدی نشست. ترگل قدم برداشت تا از آشپزخانه بیرون برود که نسرین آرنجش را گرفت: صبر کن ترگل. این حرف مسخره ایی که زدی و اصلا جدی نمیگیرم. علی میاد و باهاش حرف می‌زنیم.
_زیادی آرامش همه رو گرفتم که انقدر ازم شاکی ان؟
_این چه مزخرفاتیه؟ دیوونه شدی؟
مغز ترگل از درد تکان میخورد: بیخیال مامان.
_وایستا ببینم… چی و بیخیال؟ همینجوری الابختکی به علی بگم دیگه نیا اینجا؟ یادت رفته زن و شوهرین؟
پاهای ترگل به زمین چسبید و دستش را بند دیوار کرد تا نیفتد. جانش داشت از چشمهایش بیرون میزد: مادرش از خداشه ما طلاق بگیریم.
نیلوفر با عصبانیت صدایش را بالا برد: بفهم چی میگی ترگل! یاد گرفتین سر هرچیزی این کلمه نحس و به زبون بیارین؟
ترگل بهت زده سمتش چرخید. نفسش سنگین شده بود: پس قبلا هم اسم طلاق و بردیم؟ تکراریه این موضوع.
نیلوفر با درماندگی دست روی سرش گذاشت: ترگل تو رو خدا کوتاه بیا… من خودم این ماجرارو حل میکنم.
ترگل تلخندی زد و برگشت تا برود که با دیدن فرد مقابلش حیرت زده سرجایش ایستاد. نیلوفر با تعجب به طاها نگاه کرد: طاها؟
طاها کلید را داخل جیبش انداخت و خودش معمای چطور آمدنش را حل کرد. با اخم نگاهش را بین ترگل و نیلوفر چرخاند: چیشده؟
ترگل با گفتن هیچی از کنارش گذشت و سمت اتاقش رفت. نیلوفر میان آشپزخانه خشک شده بود. آب دهانش را قورت داد و دنبال کلمه ایی گشت تا از آن نگاه تیز و خیره نجات پیدا کند.
_میگی چیشده یا توام میخوای بری تو اتاقت؟
_طاها؟
_سر کوچه دیدم خواهرتو. شکار بود… چه خبر شده؟

پیشنهاد نودهشتیا
دانلود رمان در جوار تو نودهشتیا
دانلود داستان سکوت متلاطم نودهشتیا

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: عصیان فراموشی
  • ژانر: عاشقانه_ تراژدی
  • نویسنده: مریم نیک فطرت
  • طراح کاور: Zari
https://98ea.ir/?p=11805
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.