دانلود رمان خیلی هم خوب نباش نودهشتیا

نام کتاب: خیلی هم خوب نباش
نویسنده: محمدحسین علیزاده
ژانر: اجتماعی، طنز
تعداد صفحات:
الهه: زبونت رو باید مار بزنه گلممن: Ladies firstحمیده: جواب ندی میمیری؟من: میتونستین با یه سلام شروع کنین خب! خودتون تنتون میخاره
دیگه Ladiesالهه: الآن داری ادای جنتلمنهارو در میاری؟من: نه خب… اونجوری بود که با شما حرف نمیزدمقشنگ خون رو میشد تو چشاشون
پیشنهاد ما
دیدمن: میگم بهتر نیست شما هم بشینید با هم چشمچرونی کنیم قبل ازینکه چشم منو از کاسه درآرین؟الهه: خیر… داریم میریم پیش بهروزمن:
سلام گرم من رو هم حتما برسونید پسخداحافظی کردن و رفتن و جاشون رو به مرتضی دادن… مرتضی بچهی خیلیخوبی بود… البته خیلیمذهبی بود
که ازین نظر با خیلی از بچهها کنار نمیومد و بچه ها هم سمتش زیاد نمیچرخیدن.-سلام افشینجان. حالت چطوره؟+ سلام آقامرتضای گل. چطوری
برادر؟-شکر، خوشیم. خوب با خانوما خوبیا+ خـــــوب-به سلامتی+ یکیشون هنوز مجرده، اگه میخوای جورش کنم براتایکم دستپاچه شد…-دست
از سر ما بردار افشینجان+ البته خب داستان شرارههای آتش مطرحه دیگه… آره به درد تو نمیخوره-کلاس استاد صدر رو میشینی؟ه میشه نشینم
-پس من بعد از کلاس جزوهات رو میگیرم+ تو ایندوسال دیدی من جزوهبنویسم آخه مومن؟ این همه دختر تو کلاس واسه کی جزوهی هفترنگ
مینویسن پس؟-حالا یه کارش میکنم، یاعلی+ علی یارتآخی بیچاره سیتا رنگ عوض کرد. خوش باشی داداش، تو هم خوش باشی.کلاس رو
نشستم. یادمه بهاره این کلاس رو باهام داشت ولی امروز ندیدمش. بد شد. دوست داشتم سریع اینقضیه تموم شه ببینم آخرش چی میشه.
بعد کلاس یکم با بچهها بگو بخند کردم و رفتم دوباره سمت لابی. امروز باید مریم رو یا حداقل امیر رو میدیدم… که دیدم. حالا همیشه با همنا…+
سلام-سلامیکم نشستم کنارش تا بعدش سر صحبت رو باز کنم… جلوی بهتر ین رفیقم رودروایسی داشتم. اولینبار بود اینجوری شده بود.+ مریم
کجاست؟-مثه این که خیلی دوست داری ببینیش+ نظر خودت چیه؟-میشه امروز این تیکهکلام مسخرهات رو بذاری کنار+ انگار خیلی از دست
من عصبانیای؟-بحث تو یا مریم نیست افشین. ازین عصبانیام که اینجوری شده… مریم خیلی ازت ناراحته… اونشب اون هی میگفت و من ساکت
بودم.آخه چی داشتم که بهش بگم؟+ چیزی که باید میشد، شد
حذف شد