رمان ترسناک
خلاصه: دلربا عاشق فردی که انسانیتش با خوی حیوانی و درنده آمیخته شده میشود. خون آشامی که به عنوان جفت برای او انتخاب شده، فردی است که سالهای سال است که انسان بودن و انسانیت را از یاد برده و تنها موضوع در زندگی او خون است.
برشی از رمان:
به محض وارد شدن، با صدای جیغی که از طبقه بالا آمد. از جای پریدم! با نگرانی به کارن نگاه کردم. با آرامش چشمانش را باز و بسته کرد..
_تو نگران نباش ما حلش میکنیم.
_نه..نه صبر کن. این که الآن شما رو ببینه بدتر میترسونتش. بزار اول با خودم رو به رو شه.!
با کلافگی گفت:
_تو هنوز حالت خوب نیست.
_ من خوبم داداش باور کن. فقط بزار من انجامش بدم.
_خیلی خوب باشه. پس من میرم تو حیاط، کمک خواستی صدام کن.
_باشه.
با قدم های بلند پله ها رو دو تا یکی بالا رفتم. به اواسط پله ها که رسیدم، با شنیدن صدایش خشک شدم.!
_شیرین.
آرام برگشتم سمتش. کی وارد خانه شده بود که اصلا متوجه حضورش نشدم.؟
_دا..داداش خوش اومدی.
_ممنون، پس بیدار شده.
_آره. با اجازت برم آرومش کنم.
_حافظشو پاک کن.
دوباره به سمتش برگشتم.؛
_اما..اینجوری که نمیشه..
_میشه. حافظشو پاک میکنی و بهش میگی برای تعطیلات اینجا اومده. هیچ اتفاقی هم برای عمش نیوفتاده.!
_ولی..ولی بالاخره که حقیقت و میفهمه.
روی صندلی مخصوصش نشست و با نگاه از بالا تا پایینی که انداخت، حواسم را جمع کرد! با حواس پرتی در حال پرسیدن سوال های پی در پی بود. پرسیدن هر نوع سوالی، از آلفا در لیست ممنوعه ها بود. اما او همیشه، این موضوع را فراموش میکرد. سرش را پایین انداخت.
_معذرت می خوام آلفام.
_بهتره بری بالا تا بیشتر از این به حنجرش آسیب نرسونده.
_چشم.
سریع مابقی پله ها را بالا رفت.
حق با برادرش بود، اگر دلربا امروز به حقایق
پی میبرد. نمیتوانست طاقت بیاورد.
باید تا رسیدن به زمان درست، صبر پیشه میکرد!
چجوری میشه دانلودش کرد؟
رمان بصورت آنلاین در کانال تلگرامی نویسنده پارتگذاری میشود.
سلاک کانال تلگرام نویسنده رو چطور پیدا کنیم
خیلی عالی بود
سلام ی رمان دارم مینویسم بنظر خودم خیلی خوبه بقیه رو نمیدونم انکانش هست شما برام پخشش کنید؟
چجوری بگم بهترین رمانی بود که تا این مدت خوندم؟به حدی که زیادی خوب بودم ، زیادی لذت بخش بود اصلا جوریه که نمیشه توصیفش کرد 🙂
چجوری بگم بهترین رمانی بود که تا این مدت خوندم؟به حدی که زیادی خوب بودم ، زیادی لذت بخش بود اصلا جوریه که نمیشه توصیفش کرد