- چهارشنبه, 24 آگوست 2022
- دانلود رمان, دانلود رمان pdf, دانلود رمان برای اندروید, دانلود رمان برای تبلت, دانلود رمان برای موبایل, دانلود رمان برای گوشی, دانلود رمان جدید, دانلود رمان عاشقانه, دانلود رمان عاشقانه pdf, رمان pdf, رمان برای اندروید, رمان برای تبلت, رمان برای گوشی, رمان جدید, رمان عاشقانه
رمان تعبیر رویای تو

رمان: تعبیر رویای تو
نویسنده: parnian
ژانر: عاشقانه/هیجانی
تعداد صفحه: ۵۵۰
دانلود رمان عاشقانه به قلم Parnian فرمت PDF، اندروید لینک مستقیم رایگان
خلاصه:
با احساس سر درد شدید، چشم هام رو باز کردم.
اینجا کجاست؟ هرچی فکر می کنم چیزی به یاد نمیارم؛ انگار ذهنم خالی شده.
انگار هیچ خاطره ای ندارم.
هیچ گذشته ای ندارم.
با درد شدید سرم، دستم رو به سرم گرفتم.
در روبه روم باز شد و یک پسر که بهش می خورد بیست و هفت یا بیست کسی نیست؟
و هشت سالش باشه، داخل اتاق اومد.
پیشنهاد ما:
بخشی از کتاب:
چپ چپ بهم نگاه کرد…
هول شدم و با من من گفتم : چ…چ.چشم!
با چشم به کمد اشاره کرد.
رفتم سمته کمد و درشو باز کردم..
– اون آبیه !
ور داشتم..
= عزیزم میگفتی من واست منشی خوشگل و کار بلد واست می اوردم…!
– نه لازم نیست
= اخه….
یهو دستم به اون سوزنی که به کاور بود کشیده شد.
+ آخ….
هردو به من نگاه کردن
برسام پاشد اومد سمتم..
و دستی که حالا یک انگشتم ازش خون میومد رو گرفت تو دستاش.
با تماس دستش انگار یک برق سه فاز بهم وصل کردن لرزیدم..
مور مور شدم
– چیکار کردی؟
+ سوزن
= داشتم میگفتم.
– سااااحل الان وقتش نیست تو شرکت در موردش حرف میزنیم برو بیرون…!
= پووووف باشه خدافظ
و رفت بیرون!
فورا دستم رو از دستش کشیدم بیرون و نگامو ازش دزدیدم و کت و شلوارو گرفتم سمتش.
+ بفرمایید
+ خب اگه کاری ندارین من برم حاضرشم؟
– دستت چی؟
+ ام..ام خب چسب زخم میزنم مشکلی نیست!
-باشه
***
بی بی: سوگل دخترم بیا شام.
+ اومدم بی بی!
+ سلام اقا رحیم..
– اههه بیدار شدی خرس خوابالو؟
+ اهه من خواب نبودم که بیدارشم….بعدم من خرس نیستم!
تک خنده ای کرد و گفت : باشه بهت نمیگم خرس!
خندیدم و گفتم: مرسی
نشستیم سره سفره..
بعد از خوردنه قرمه سبزی خوشمزه بی بی سفره رو جمع کردم و ظرف هارو شستم.
ساعت ۱۲ بود که تلفن خونه بی بی زنگ خورد!
– تارا دخترم بیا برو اتاق اقا کارت داره..
از اشپز خونه اومدم بیرون..
+ وااااا ساعت ۱۲ شبه چه کاری؟
– نمیدونم بیا زود برو که اقا عصبانی نشه…
+ پوووف باشه چشم
ازخونه بی بی اومدم بیرون و به طرف عمارت حرکت کردم٫رفتم داخل عمارت و از راهرو گذشتم و از پله ها بالا رفتم٫در اتاقشو زدم کهگفت: بیا داخل
+ بله اقا برسام؟
– بیا واسم کتاب بخون!
با تعجب گفتم : کتاب؟
– اره مگه سواد نداری؟
عصبی شدم و با حرص قدم بر داشتم سمته تختش..مرتیکهنصف شب میگه بیا واسه من کتاب بخون
+ دارم!
– پس بی حرف بخون!
کتابو ازش گرفتم…
( عشق و فراموشی )
چه اسمه قشنگی!
مثکه کتاب عاشقانس!
شروع کردم به خوندن..
کتاب درمورد دختری بود که از خونه فرار کرده و شبش تصادف میکنه و حافظشو از دست میده
پسره عمش که خیلی باهاش صمیمیه پنهانی باهاش میره خارج و با دکترش (روانشاس) عاشق هم میشن و اینا..
در کل کتاب قشنگیه..
اراد به پهلو دراز کشیده بود و نگام میکرد.
چشام داشت بسته میشد خمیازه ای کشیدم.
و به زور چشم هامو باز کردم و به اراد نگاه کردم..چشماش بسته بود
کتابو گذاشتم روی پاتختی و از اتاق رفتم بیرون..
****
-سوگل مادر پاشو!
تو جام قلت زدم..
-سوگل پاشو دیر میشه!
+ اه بی بی!
خواب الود تو جام نشستم..
+ ساعت چنده؟
– شش و نیم!
با چشای گرد شده به بی بی نگاه کردم…
+ خیلی زوووده!
– نه خیر شما تا بری صبحانه آقا رو اماده کنی میشه ساعت ۷
کلافه گفتم: باشششه!
***
ساعتای۱ بود٫برسام ساعتای ۳ اینا میومد
ناهار رو اماده کرده بودم واتاقشم…
مشخصات کتاب
- نام کتاب: تعبیر رویای تو
- ژانر: عاشقانه، هیجانی
- نویسنده: Parnian
- تعداد صفحات: 550
https://98ea.ir/?p=13073
لینک کوتاه مطلب: