نام داستان: زرد و نارنجی در دستان باد
نویسنده: تلخ آذری
ژانر: اجتماعی
خلاصه: نسیم و برادرش باد، برگی به نام زرد و نارنجی (زرنجی) را به سفری می برند برای شناخت انسان و دیدن دنیا از زاویه ای دیگر…
در حیاط خانه ای، درختی بود که سوز و سرمای پاییز، تمام برگ هایش را از او گرفته بود؛ جز یک برگ. برگی که سبزی اش را از دست داده بود و مصرعی از سعدی را مدام با خود زمزمه می کرد: