داستان مجازی اما واقعی
در گذر این روزها و مشکلات، فکری به ذهنش رسید “نوشتن برای خالی شدن”
پس تلاش کرد، پیگیر شد و شروع کرد. اولین نوشته اش را به نمایش گذاشت. در میان افرادی که به متن های او واکنش نشان دادن، پسری را دید…تعجب کرد. اما ناخودآگاه لبخندی بر لبانش نشست. فکر اینکه جنس مخالفی به او و نوشته هایش توجه دارد، او را غرق شادی کرد. خب ساده بود و تنها…او گناهی نداشت، فقط کمبود محبت و تنهایی را با تک تک سلول هایش حس می کرد. روزها گذشت و دخترک به آن پسر مجازی کم کم دلبسته شد. می نوشت به امید خواندن او، آمدن به خصوصی اش و تعریف و تمجید از او و نوشته هایش…شاید همه آن نوشتن ها بهانه بود برای صحبت کردن با آن پسرک مجازی…
دانلود رمان جدید