خلاصه: هیچ فکرش را نمیکرد روزی گذشته این گونه آینده را تحت سلطه قرار دهد! زندگی آرامَش به ناگاه رنگ خون گرفت. از باعث و بانی وحشت داشت، او به صغیر و کبیر رحم نمیکرد، رنگ لجز خون را میدید و لبخند به لبش پیوند میزد. قرار بود با عزیزانش تقاص پس دهد، ولی چه تقاصی؟ چرا باید تقاص پس میداد؟ میت اگر کفن نداشته باشد انتقام میگیرد؟