رمان ماجراجویی، معمایی
خلاصه: آجر دروغ را با سیمان دروغ میپوشاند و ساختمانی سست بنا میکند که هر لحظه آمادهی ویران شدن است. افرادی که تشنهی حقیقت، در کویر خشک زندگی حیراناند، برایش اهمیتی ندارد. او با کوزهی پر از آب حقیقت، در زیر سایهی درخت زندگی نشسته است و از خنکای نسیم لذت میبرد.موج سرنوشت آنقدر قدرت دارد که آجرهای دروغِ روی هم قرار گرفته را به مرداب تباهی روانه کند؟ آیا روزگار، متواضعانه، پردهی حقیقت را بر پنجرهی زندگی میآویزد؟
نام داستان: هُمای فروغ نُما نام نویسنده: سحر رآد
ژانر: تراژدی، عاشقانه، اجتماعی تهیه شده در انجمن نودهشتیا تراژدی خلاصه: مرواریدی تجلیگر، پیچیده در آغوش صدفش به اقیانوس جدیدی میپیوندد. به سرزمین آبیِ کشتارگاه مانندی که صیاد جفاکاری حاکم آن است، قدم میگذارد. صیاد ظالم، بلا ها و فلاکت های فراوانی را به پر و بال آنها میدوزد. فراق و وصال، شیون و کابوس ها و در نهایت شکنجه هایی نادره که در صحنهی روایتشان ترسیم میگردد، ولی آیا روزگار همیشه بر یک حال میماند؟! آیا راز ها همواره پنهان مانده و همه چیز بر وفق مراد مروارید، صدف و صیاد پیش میرود؟