دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم
IMG 20220505 WA0027 300x298 - دانلود رمان به یادت بیاور(جلد اول) اثری از غزل محمدی

دانلود رمان یه یادت بیاور

رمان: به یادت بیاور(جلد اول)

نویسنده: غزل محمدی

ژانر: عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحه: ۲۲۴

دانلود رمان اجتماعی به یادت بیاور از غزل محمدی pdf، اندروید ، لینک مستقیم رایگان

خلاصه: این رمان زندگی چندین و چند شخص و حکایت می‌کنه که نمی‌تونیم بگیم فرعی‌ان یا اصلی. به دلیل طولانی بودن رمان به دو جلد تقسیم شده. جلد اول به یادت بیاور در مورد دختری به نام مهتاس! مهتایی که هویت داره ولی داره هویت یک آدم مرده رو یدک می‌کشه! نمی‌دونه کیه!؟ خانواده اش کی‌ هستن! تو سردرگمیه تا اینکه سرنوشت کسی و جلوش قرار می‌ده. کسی که در گذشته اون و می‌شناخته حالا اون فرد می‌خواد کمکش کنه و هویتش رو بهش برگردونه…اصلا این فرد چیکاره ی مهتاس؟ قصدش چیه؟با من همراه شین تا بفهمین این فرد قصدش چیه و برای چی سر راه مهتا قرار گرفته.

پیشنهاد نودهشتیا

دانلود رمان مرتاض عشق اثری از نسترن رضوانی

برشی از متن کتاب:
تو جام غلط زدم دستم رو گذاشتم زیر سرم که درد بدی پیچید تو دستم و باعث شد چشم‌هام رو باز کنم. نگاهم که به دور و اطراف افتاد همه چی یادم اومد. فرار کردنم از بیمارستان، سیاه شدن چشم‌هام و سر درآوردنم از خونه شادمهر.صدای در اومد و قامت شادمهر نمایان شد.
شادمهر:صبح بخیر خانم فراری!
_ من اینجا چیکار می‌کنم؟
نشست رو کاناپه ی تو اتاق و گوشیش رو درآورد و گفت: دیشب از بیمارستان زنگ زدن گفتن مریضتون فرار کرده تو راه بیمارستان بودم که یک نفر زنگ زد بهم گفت شما خانم مهتا زمانی می‌شناسین؟ منم گفتم بله رفتم دیدم حالت بد شده تو خیابون افتادی آوردمت خونه و دیگه بقیه‌اش هم که دیگه میدونی.
نشستم سر جام و گفتم: آهان!
نگاهش رو به من انداخت و گفت:راستی سه شنبه با دوست‌هام قرار گذاشتم توهم باید بیای. بالاخره می‌خوان خواهرم رو ببینن دیگه.
پوف. انقدر به مردم گفته خواهر دارم که همه مشتاقن من رو ببینن. از بس دهن لقه!
_ نمی‌تونم بیام بخاطر این پروژه جدیده سرم خیلی شلوغه حوصله ی زیادی هم ندارم. فقط میام شب خودت و دوستات رو خراب می‌کنم.
شادمهر اخمی کرد و گفت: میای . اگه تو نیای من هم نمیام!
از اتاق خارج شدم و گفتم:خب نرو.
شادمهر: بعد ده سال می‌خوام ببینمشون. دوست های دوران دبیرستانم هستن.
چای واسه ی خودم ریختم و گفتم:می‌خواستی نری آمریکا پیش دوست هات بمونی.
شادمهر: مهتا!
خندیدم و گفتم: مگه تا حالا تو این دو سال ندیدی‌شون؟
از اتاق اومد بیرون و گفت:هیراد و اون شب ندیدمش ولی حسان و پنج دیقه دیدمش!
_من نمی‌دونم من نمیام!
اومد جلو و گفت: مهتا اذیت نکن دیگه!
می‌خواستم برم داشتم اذیتش می‌کردم. مگه می‌تونستم روی شادمهر رو زمین بندازم؟ شونه هام رو گرفت و زل زد تو چشم‌هام و گفت:میای دیگه؟
-تا ببینم!

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: به یادت بیاور (جلد اول)
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: غزل محمدی
  • طراح کاور: N.8114
  • تعداد صفحات: 224
  • منبع تایپ: انجمن نودهشتیا
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://98ea.ir/?p=12910
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.