زمان با همهی سادگیهاش یک جادوگر بسیار قدرتمنده؛ یک افسونگر نامرئی. مطمئنم که میدونید انتخابهای مختلف نتایج مختلفی رو به دنبال داره؛ اما قضیه زمانی جالب میشه که یک انتخاب تو زمانهای متفاوت ممکنه نتایج متفاوتتری رو هم به دنبال داشته باشه، مسافری که فقط سی ثانیه دیر میرسه و هواپیما رو از دست میده؛ چند ساعت بعد خبر سقوط اون هواپیما رو میشنوه. یک نفر برنده جایزه التاری میشه ولی اگه ده ثانیه زودتر ثبتنام کرده بود، مطمئناً دیگه برندهی اون جایزه نبود. یک راننده تصادف میکنه و میمیره چون فقط پنج ثانیه به جاده توجه نکرده.
و من کل سرنوشت و آیندم عوض شد چون فقط ده دقیقه دیرتر از همیشه از خواب بیدار شدم. حالا قدر ثانیهها و دقیقههای به ظاهر بیارزش رو میدونم چون میدونم زمان یک جادوگر بزرگه!
ماجرای دختر جسور جنگلی به نام طنین که بویی از تمدن و تکنولوژی امروزی نبرده، شیطنت و خراب کاری هایش او را به شهر میکشاند.
او که تا کنون به تنهایی با عقاید عجیب و غریب مادربزرگش بزرگ شده، حالا مجبور است با عادات عجیب تر شهری ها، پدر و خواهر دوقلویش کنار بیاید.
یاد گرفتن رسوم شهری و تلاش برای عادی به نظر ها رسیدن کم بدبختی داشت، که پدر برای یادگرفتن اصول و هدفمند کردن زندگی اش او را در بالا و پایین هیجان انگیز زندگی خواهرش ثمین انداخت…
خیالش هم ذهن را به خنده وا میدارد، دختر ساده و روستایی که بخواهد نقش دختر پر افاده ی شهر زده را بازی کند، چه شود…؟ اصلا شدنی است؟!
مثال طنین در شهر، مثال جرقه ایست در انبار باروت.
برهان دکتر روانشناسیای که مذهبیه یک شب که میخواد بره دنبال برادرش متوجهی کسی جلوی ساختمون مطبش میشه و باعث میشه سرنوشتش به اون شخص گره بخوره. گرهای که اون رو به سمت عشق و علاقه میبره و…
دختری پر از عشق و شادی پر از محبت و سرزندگی عاشقانه به عقد کسی در مییاد که عاشقشه ولی… مردی پر از شیطنت پر از لحظه های نابی که برای دختر مطلقه داستانمون میسازه!
این رمان راجب به دختری شیرازیِ که به سختی از پدرش اجازه میگیره و برای ادامه تحصیل راهی تهران میشه؛ در این بین مجبور به کار کردن میشه تا خرج تحصیلش رو بده و اتفاقاتی میافته که مجبور به ازدواج اجباری با یک آقای بسیار مغرور و خود خواه اما خوشگل میشه، دختر قصهی ما خیلی مهربونِ و البته خیلی شیطون و بازی گوش…