دانلود رمان تقاص اشتباهی نودهشتیا
نام رمان: تقاص اشتباهی
نویسنده: رقیه.اچ
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات: ۷۳
دیده بارانی و دل کرده هوایت چه کنم؟
تو نبودی و ز غم پر شده جایت چه کنم؟
نرود پای دلم غیر رهی جز ره تو
غیر از این جان که فدا گشته برایت چه کنم؟
این روا نیست که اینگونه دل آزار شدی
صنما..با این دل افتاده به پایت چه کنم؟
می کنی بر همه جانم تو خدایی اما
دل سنگی که خدا کرده عطایت چه کنم؟
بی تو این سینه کویریست به پهنای سراب
بی خدا..با تو و این جور و جفایت چه کنم؟
قاب عکس تو کند ولوله در سینه به پا
مانده ام با هوس زنگ صدایت چه کنم؟
بخشی از رمان:
-مامانی شیرینی میخوام..مامانی شیرینی بخر واسم.
بچه بیچاره دست مادرش رو می کشید و ازش می خواست واسش شیرینی بخره ؛
و این همش زیر سر این علی خل و چله.
به من اشاره می کنه و به بچه میگه:
-این رو می بینی عمو؟.
این یه شیرینی به شکل دختره.
خیلی هم خوشمزست.
حالا هم بچه بیچاره گیر داده به مادرش که من رو واسش بخره.
با حرص به علی نگاه کردم و گفتم:
-ذلیل مرده راحت شدی؟کرمتو ریختی دیگه.
حالا بیا بریم.
خندید و گفت:
-نه یکم دیگه باشیم بازم دلم میخواد کرم بریزم.
گوششو پیچوندم و همین جور که می کشیدمش بیرون گفتم:
-اینایی که تو می ریزی کرم نیست که؛ انگله؛ بیا بریم خونه.
الان بابا پوستمون رو می کنه.
با شنیدن اسم بابا رنگ از رخش پرید و گفت:
-بدو بدو که دیر شد.
چرا وایستادی می خندی؟بیا بریم دیگه.
سوار ماشین شدیم و د برو که رفتیم.
یعنی راه ۱۵ مین رو علی تو ۵ مین رفت؛ میگم خل و چله شما باز باور نمی کنین.
سریع رفتیم تو خونه که دیدم ای وای من بدبخت شدیم رفت.
بابا رو مبل نشسته چشم به در با چشمای سرخ شده.
و این یعنی سرمون کندست.
آروم رفتم جلو و گفتم:
-سلام بابایی.
بابایی انگشتش رو گذاشت رو بینیش به علامت ساکت.
اما خب به من میگن شیرین لجباز.
دوباره گفتم:
-بابایی جونم چطوره؟.
دوباره انگشتش رو گذاشت رو بینیش؛ بازم اهمیتی ندادم.
-بابایی چرا اینجا نشستی؟.
-مگه من بهت نمی گم ساکت شو.
سلام
دوستان لطفا داستان های قشنگی که خوندین را به من معرفی کنید.متشکرم
سلام
طلاهای این شهر ارزانند
تب
خشت و ایینه
اوسطوره
بانوی قصه
زندگی خصوصی
زنانه یا مادرانه
شاه شطرنج
بگذار امین دعایت باشم
بغض ترانه ام شو
روشنایی مثل ایدین
مومیایی
این رمانا به نظر من فوق العادن اگه نخونی از دست دادیشون
ممنون