دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

IMG 20220314 125159 069 300x300 - رمان مرواریدی در چشمانت اثری از قلب یخی، pdf با لینک مستقیم

دانلود مرواریدی در چشمانت

 

نام رمان: مرواریدی در چشمانت 

نام نویسنده: قلب یخی|khajeh.f

ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی

دانلود رمان مرواریدی در چشمانت از قلب یخی | khajeh.f به صورت pdf, اندوروید لینک مستقیم رایگان

خلاصه:

در مورد یه دختر به نام ملورین به معنیه مروارید بلورینه که عاشق یه پسر میشه ولی بعد چند ماه پسره که اسمش کوروشه ترکش میکنه و بعد ۳ سال برمیگرده و واسه ی

ملورین تعریف میکنه چه ذجری کشیده و ملورین اونو میبخشه و همچنان عاشقشه ولی بعد ۵ سال که اون دو تا توی عقد بودن متوجه واقعیتی میشه که زندگیشو از این رو به اون رو میکنه و مجبور میشه که ارز کوروش طلاقشو بگیره و این حقیقت…

پیشنهاد:

رمان دفتر خاطرات نازگل کاربر نودهشتیا

بخشی از رمان:

نه نه این اون چشمای خاکستری داداشم نبود. این آرسان نبود. دیگه برقی تو چشاش نبود. کیمیا با لبخند میاد کنارم میشینه و بغلم میکنه. با لبخند تلخی رو دستای خواهرم بوسه ای میکارم. کیمیا با لبخند رو به پسر مو طلایی نهیب میزنه: – آرتین! مگه نگفتم بابایی رو اذیت نکن؟ ها؟ آرتین با توخسی ابرویی بالا میندازه و میگه: – نوچ نمودام(نمیخوام). اده(اخه) نمیبونی(نمیدونی) چقدر دوسش دالم(دارم). همه از شیرین زبونی آرتین به خنده افتاده بودن. بعد از بریدن و خوردن کیک و شربت یه آهنگ ملایم بخش میشه که همگی بلند میشن تا برن وسط برقصن، فقط من بودم که رو ی مبل نشسته بودم و داشتم با حسرت به زوجهای عاشقی که بهم رسیدن نگاه میکردم. *** – الو؟ الو؟ چرا جواب نمیدی؟ ماهه که عمل کردم. ۲ بزور صدام در اومده بود. نباید جیغ میکشیدم وگرنه باز حنجرم آسیب میدید. تازه صدای آرتین و نوگل کل خونه رو برداشته بود. نوگل دختر نیکا و آرمینه. آرتین که دیگه میتوست روون صحبت کنه بلند بلند میخندید و میگفت: – هی نوگلی بیا منو بگیر. بیا. ونیم ساله هم دنبالش بدو بدو میرفت. نیکا با حرص بلند شدو داد زد:۲ نوگل – نوگـــــــــــــــل! بیام بیرون کشتمت، مگه نمیگم خاله ملو مریضه ساکت باشین؟ آرتینم که پشت نوگل در اومد و گفت: – خاله خود تو که داری بلند تر جیغ میزنی. با این حرف ارتین همه زدن زیر خنده و نیکای بدبخت با حرص اومد نشست کنارم. همه به کار خودشون مشغول بودن ولی من عین این علیلا توی رخت خواب نشسته بودم. هرچی به این نیکا و کیمی میگم: ماهم گذشته.۲ – بابا من حنجرموعمل کردم تازه بازم حرف خودشون رو میزنن و میگن: _نــــــــــــه بشین سر جات. باید استراحت کنیپوفی کردم. راستی تازگی ها یه مطب باز کردم ولی برای عملم مجبورم یه چند وقتی تعطیلش کنم. دیدی بابا؛ دیدی مامان؟ من آرزوتو براورده کردم. چرا شما کمک نمیکنید؟ خواهش میکنم. باید کمکم کنید تا از این دنیا راحت بشم. من میخوام بیام پیشتون. پیش عشق ناکامم. منم آرزو داشتم. شونه هام میلرزید و کم کم هقهقم بالا رفت. همه نگاهاشون برگشت طرفم. همه سعی داشتن منو ارومم کنن دیگه از این نگاههای ترحم آمیز خسته شدم. دستای آنا و نیکا رو پس زدم و رفتم طرف سرویسای خونه خفه و بی صدا اشک ریختم . سرمو روی زانوهام گذاشتمو هق هقم رفت بالا . با احساس دستای قفل شده دور کمرم سرمو بردم بالا و چشمام تو چشمای سبز کوروش قفل شد. باورم نمیشد. خودمو بیشتر تو ب*غ*ل*ش فرو کردم. اینجا مخزن ارامش من بود.عطرشو تا تونستم تو سینه هام جا دادم. -چرا؟ چرا رفتی؟ دستاشو بینمون گذاشت و گفت: – عشقم من اینجام. کنارت. همراهت. هیچ وقت فراموشم نکن. بیا. اینو نگهش دار هروقت دلتنگ شدی میتونه کمکت کنه. یه تسبیح بود به رنگ سبز زمردی همرنگ چشای خودش. (کویرم. یه کویر خشکو تنها کویر هم صحبتش بادو سرابه کویر رویای دریا تو سرش نیست پای قصم بشین.حالم خرابه دریغ از یه جوونه تو وجودم تمام ریشه هام بی برگ و باره از اشکای خودم سینم ترک خورد تنم از دور شبیه شوره زاره)

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
لینک های دانلود
https://98ea.ir/?p=319
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.