رمان پلیسی و معمایی که که انتظار شما از یک رمان پلیسی را بر اورده خواهد کردبعدم بدونه اینکه منتظر حرف دیگه ایی باشم اومدم بالا خونه منو داداشم یه خونه دو طبقه تو بهترین محله شهر ونکورکانادا هست قبلا تورنتو زندگی میکردیم پنح سال اول ولی بعدش
پیشنهاد ما
دانلود رمان از جنس مینا
بخاطر کارطبابت ارتان به ونکور اومدیم اونم بخاطر کار ارتان که تونستیم اینجا زندگی کنیم
وگرنه اصلا نمیدونم بابامون میدونه زنده هستیم یا ن ارتان که میگه به فکرمون هست ولی
من که فقط به اندازه ده سال بابامو شناختم مامانم بخاطر بیماری مرد وقتی
خیلی بچه بودم رسیدم اتاقم یه اتاق بزرگ با دکور سیاه بخاطر اینکه همیشه دور اطرافم پسر ومرد بودن زن
فقط خدمتکار بود که اجازه نزدیک شدن به منو نداشتن منم روحیم اخلاقم پسرونس رفتم
حولمو ورداشتم رفتم حموم خب کجا بودم هوم روحیه پسرونه من حتی علایقم هم پسرونس
مثلا بدن سازی که بدنم الان شبیه پسراس عضله ایی قوی تیر اندازی
که ماهرترین هستم تو تیر اندازی حولمو ور داشتم رفتم بیرون در کمد باز کردم یه شلوار برمودا یه رکابی
انقدر مزخرف بود از اینکه وقتمو پاش گذاشتم گریم گرفته!