به نام نگارنده هستی
نام رمان:پرورشگاه عشق
نام نویسنده: HAD!S
ویراستار: Ava banoo
ژانر : عاشقانه
سوگند کاظمی، ۳۲ سالمه و سال اول دانشگاه رشتهی عمرا. توی اتاق نشسته بودم و به خودم فکر میکردم. من توی پرورشگاه بودم. از وقتی چشم باز کرده بودم بین همه نوع دختر و پسری بزرگ شده بودم. نمیدونم مامانم کیه؟ بابام کیه؟ فقط وقتی همه چیز رودرک کردم که یه شناسنامه بهم دادن و …
حرفایی که همه می زنن ؛ چرا من؟
افتاده تو دهن همه بچه های اینجا ؟ ،چرا من ، فاطمه جون : این
. بهمون خبر بده ، _ اره خیلی ناامید بود .من و ساجده باهاش حرف زدیم . قرار شد هروقت فکر کرد
فاطمه جون : اوم خوبه پس ؛ میگم سوگند من یه فکرایی دارم .
_ چی؟
فاطمه جون : تصمیم گرفتم بریم مشهد .
_ کیا؟
فاطمه جون : من با یکی از سرپرستای مرد و بچه های این ور .
سالیا ؟ ۸۱ _ یعنی باالی
تایید رو ازش بگیرم .خوبه نه؟ ، فقط باید با اقای مقتدر صحبت کنم ، فاطمه جون : اره
. اونم واسه ماهایی که تاحاال مشهد نرفتیم ، _ اره عالیه
فاطمه جون : پس باید حتما تایید رو بگیرم .خب دیگه من برم به مقتدر زنگ بزنم. کاری نداری؟
_ نه فاطمه جون به سالمت .
فاطمه جون رفت . منم به ادامه درسم رسیدم.
بیاد پیشمون . یک سال پیش خوانوادش رو پیدا کرد و ، قرار بود امشب یکی از بچه های اینجا که خیلی شوخ بود
بود .بلند شدیم با دخترا لباس پوشیدیم ۱۳۲۰ پایین باشیم. االن ۱ از اینجا رفت . قرار بود هممون ساعت .من یه
سارافن سبز فسفری با زیر سارافنی مشکی و شلوار لی مشکی و شال سبز پوشیدم . ساجده هم تیپ سفید
مشکی زد و سحر و مهسا هم لباس پوشیدن . پایین رفتیم .
من دنبال یه رمانی هستم ولی اسمشو نمیدونم. دوتا خوار بودن به ایم آرام و باران.همع فکر میکنن باران موقع عروسیش مرده و آرام قاتل اونه.ولی خود آرام هیچی از گذشته یادش نمیاد.تا اینکه باران پیداش میشه و میگه که من نمردم.اگه میشه اسم رمانشو بهم بگید.
من دنبال یه رمانی هستم ولی اسمشو نمیدونم. دوتا خوار بودن به ایم آرام و باران.همع فکر میکنن باران موقع عروسیش مرده و آرام قاتل اونه.ولی خود آرام هیچی از گذشته یادش نمیاد.تا اینکه باران پیداش میشه و میگه که من نمردم.اگه میشه اسم رمانشو بهم بگید.
رمان خیلی قشنگیه❤❤❤❤❤مرسی
رمان خیلی قشنگیه❤❤❤❤❤مرسی