دانلود رمان نیلوفر آبی نمی میرد نودهشتیا
نام رمان نیلوفر آبی نمی میرد
نویسنده:ویدا منصوری
ژانر: عاشقانه
pdfتعداد صفحات :۶۱۳
خلاصه:
پس از گذشت چند سال زندگی در خانه ی روحانی سر از قضایایی در می آورند که مسیر زندگی شان را تغییر می دهد…
در کوچه پس کوچه های خیالم، میان اقاقی ها و یاس های عاشقی من، تو را می بینم و خودم را، دست هایمان قفل شده در هم قدم می زنیم به سوی خانه کاه گلی و ساده ی عشق…
تو شعر عاشقانه می خوانی، من خیره نگاهت می کنم. چشم های تو زمزمه دوستت دارم می کنند و من سرخوش می خندم.
با سوز سردی که سردی اش تا اعماق وجودم نفوذ کرد نگاهم رو از چهره پارک گرفتم. زانو هام رو بغل کردم و سرم روی زانو هام گذاشتم. نگاهم به سمت خواهرکم که تو سرسره ی سرد خوابیده بود کشیده شد. خس خس سینه اش می گفت حال ریه هاش خوب نیست و اخطار می داد که زودتر باید کاری کنم. آهی کشیدم و هم زمان پالتو کهنه و وصله دارم رو از تنم کندم، خم شدم و پالتو رو، روی صورتش انداختم.
دوباره به جای قبلی ام برگشتم، زانو هام رو بغل کردم و درون خودم مچاله شدم. حالا سردی و بی رحمی باد تیز زمستان رو بهتر حس می کردم.
تو این زمستان سیاه و بی رحم تا کی می شد دووم آورد؟
هر لحظه و هر بار که سر انگشت هام کرخت تر می شد، هر بار که غول سرما بی رحمانه تازیانه ای سرد به تن خسته ام می زد، هر بار که نگاهم به سمت آنا می رفت بیشتر و بیشتر پی به بی کسی ام می بردم و ناخواسته ذهنم به چند روز گذشته پر می کشید:
پیشنهاد ما:
خیلی بد بود..اصلا دوسش نداشتم
متاسفم که اینو میگم ولی واقعا حیف وقتی که گذاشتم براش
از نظر نوشتاری، محتوا و … فوق العاده بود. واقعا آفرین به تو ویداجان . امیدوارم اثر های دیگه ای از تو رو بتونم بخونم. به نوشتن ادامه بده که فوق العاده با استعدادی. فقط کاش انقدر آخرش رو تلخ تموم نمیکردی . کاش آنا هم میتونست طعم خوشبختی رو بچشه. البته زندگی همیشه بر وفق مراد همه نیست.
توصیه میکنم حتما بخونینش.