دانلود رمان برای تبلت خلاصه: من یاد گرفتم دنیا مهربونی مادرم رو نداره که اگر کسی اذیتم کرد، بهش شکایت بکنم و مطمئن باشم که فردا روزی جلوی کسی که اذیتم کرده درمیاد! دنیا حتی صبور هم نیست. اون منتظر سرپا شدنت نمیمونه و ضربههاش رو بیدرنگ به سمتت نشونه میگیره! حالا که اینطوره، من هم دستپروردهی دنیای بیرحم میشم و انتقام زخمهای روی تنم رو از آدمکهای مسخرش پس میگیرم! یه دختر قاتل… یه فرشته روی شیطان صفت!
برشی از رمان:
صدای جیغ بلند و گوش خراشش پوزخند نشوند رو لبام. رو تنش پر بود از این کار دستیا!
تموم عقده ها و زخمای چرکی و سرطانی دلمو روش خالی کرده بودم. خالی کرده بودم ولی پر بودم هنوز!
فکر کردم به دردش عادت کرده اما…
هه! عقب گرد کردم و رفتم سمت خروجی. برق توی راه پله بود، خاموشش کردم و رفتم بیرون. این جا جایی بود که باید نقابمو از صورتم می کندم. هیچ کس هم شک نمی کرد چه سربروس بی شاخ و دمی توی این دختر بچه مخفیه! همیشه برای بقیه دختربچه بودم، همیشه چهره بیبی فیس لعنتیم باعث می شد یه احمقِ هالو به نظر بیام.
قبلا ناراحت می شدم و سعی می کردم با آرایش سنمو ببرم بالا. اما الان خیلی به دردم می خوره، الان شده ابزار کارم، حالا که شدم قاتل خانواده مجد!
محمدرضا مجد، بزرگ یه خاندان و تاجر ابریشم، یکی از ثروتمند ترین افراد کشور که به تازگی به خاطر زایده نخاعی فلج شده و از کمر به پایینش حس نداره! نگار صدیق، زن محمد رضا مجد. یه زن دو رگه ایرانی آمریکایی، چشم آبی و مو بور.
زیباییش خیره کنندست، کمتر کسی هست که حتی الان که پنجاه سالشه بتونه زیر سی ثانیه نگاه ازش بگیره. مثل یه افسونگر واقعی! یه بار ملکه زیبایی آمریکا شده.