دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

دانلود رمان عروس گیس بریده نودهشتیا

 

دانلود رمان عروس گیس بریده نودهشتیا

خب خانم بلا …بگو ببینم …تو کدوم کتاب نوشته که زن و شوهر عقد کرده نباید شبا پیش هم باشن؟ نمیگی شوهرت سر به هوا میشه و سرت هوو میاره؟ آساره در حالیکه میخندید گفت: – تو کتاب قاون نانوشته ی بابا و مامانم …مامان میگه شیرینیش به بعد از مجلس عروسیه! – حالا اگه ما بخوایم بعد از مجلس بی مزه باشه …کی رو باید ببینیم؟ آساره در دستهای شهاب چرخید و خودش را لوس کرد: – پارتی بازی نداریم! … شهاب صورتش را جلو آورد و آساره را به خودش نزدیک تر کرد .هیچ چیزی لذت بخش تر از بودن در کنار آساره نبود …دختری که با مخالفتهای پدرش که او را مجبور میکرد تا دختر عمویش را بگیرد، بدست آورده بود .هنوز از هم فارغ نشده بودند که صدای آیفون بلند شد… شهاب دم گوش آساره پچ پچ وار گفت: – تو بی خیال باش …مامان و بابا هستن! و بعد آساره را به خودش بیشتر نزدیک کرد. با صدای جیغ و داد زنی بهت زده از هم جدا شدن و خیره بهم نگاه کردن. شهاب از اتاق بیرون دوید و بعد از چند دقیقه صدای داد او بلند شد که فریاد میکشید: – آساره…آساره… آساره با سرعت مانتویش را پوشید، شالش را به سرش انداخت و خودش را به دم در رساند. با دین الهام همسر دکتر شایان یاوری، رنگ از چهره اش پرید .او اینجا چکار میکرد؟؟؟ با صدای جِر خوردن چادر، خداداد و شمشاد سراسیمه از آغوش هم بیرون آمدند و هراسان در رختخواب نشستند .نگاه بهت زده و ترسان هردو به روناهی که خنجر به دست بین دو تکه پارچه ی پاره شده ایستاده بود و قهقهه میزد، افتاد. نه خداداد و نه نو عروسش در وضعیتی نبودند که یک غریبه به حجله شان پا بگذارد، هرچند که یک زن باشد. روناهی چشمانش را دور تا دور حجله ی تازه عروس گرداند که از گوشه وکنارش گلهای کوهستان آویزان شده بودند .به طرف هرکدام از گلها میرفت و با خنجر به تک تک آنها هجوم میبرد .پاره کردن پارچه ها و کندن گلها که به اتمام رسید

پیشنهاد:

دانلود رمان عروس گیس بریده نودهشتیا

دانلود رمان در ضربان دل او نودهشتیا

دانلود رمان نوه های مامان جون شمس

دانلود رمان کمیای عشق نودهشتیا

دانلود رمان من عاشقش بودم نودهشتیا

 

دانلود فایل PDF

 

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
لینک های دانلود
https://98ea.ir/?p=863
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • Nafas
    جمعه 15 فوریه 2019 | 11:00 ق.ظ

    سلام خسته نباشید…
    رمان بسیار زیبایی بود مخصوصا قسمتای «خاطرات روناهی» بسیار جذاب و جالب.‌‌
    رمان دوست داشتنی هستش‌.
    امیدوارم رمانای دیگرتون هم به همین زیبایی باشه‌‌‌. شخصیت روناهی خیلی خوب بود.. رمانش مثل رمانای دیگه نبود که مورد اذیت شوهرش بشه و از نفرتش به عشق تبدیل بشه… خییلی زیبا و متفاوت..‌ موفق باشید… منتظر دیگر رماناتون هستم‌..

  • لیندا
    شنبه 18 ژانویه 2020 | 12:35 ب.ظ

    سلام من عاشق قسمت های خاطرات روناهی شدم تنها ایراد سخت بود اسامی بود ممنون از نویسنده عزیز منتظر رمان های بعدیت هستم

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.