دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

دانلود رمان دورگه خون آشام و جادوگر

نام رمان:دورگه خون آشام و جادوگر
نویسنده:zahra.m
ژانر: عاشقانه
pdfتعداد صفحات :۳۰۶

دانلود رمان دورگه خون آشام و جادوگر

چرا من؟ چرا من باید دورگه باشم؟ اون هم دورگه چی؟ دورگه خونآشام-جادوگر! به هیچ جایی تعلق ندارم، نه سرزمین جادوگرها و نه سرزمین خونآشامها همش معلق و عذابآور همه به هم مشکوک هستند. برای همه عجیبوغریبم به موجودی تبدیل شدم که حتی نمیدونم دقیقاً چی هست، چه قدرتهایی داره، چه ویژگیهایی داره. فعلاً که سردرگمم، دلم میخواست کاش اصلاً به دنیا نیومده بودم، حتی نمیتونم عاشق بشم و کسی رو دوست داشته باشم، چون بهش آسیب میزنم. هیچ راهنمایی ندارم باید خودم تنهایی از پس مشکلاتم بربیام. در خیلی جاها گفته شده که جادوگرها تعادل طبیعت را برقرار میکنن و خونآشامها تعادل طبیعت را برهم میزنن . دورگه خونآشام-جادوگر امکانپذیر نیست. اما من میگم توی دنیای تخیلات همه چی امکان پذیره و هیچکس حق نداره براش قانون بذاره، منم یک موجود جدید و شاید غیرممکن به وجود آوردم تو چطور جرئت میکنی با استادت اینجوری حرف بزنی؟ ادبت کجا رفته؟ « :)Krpsly(  یک جایی رفته دیگه، به تو چه آخه؟  ببین جنا… با من کلکل نکن که الان حوصله ندارم. « :  من کلکل نکردم، فقط راحتم بذار. «
چشمام گشاد شد. مرد بیتربیت، اومده تو اتاقم و پررویی هم میکنه. از پشت سرش به طرفش حمله کردم که بیرونش کنم، اما کرپسلی با یک حرکت ضربه فنیم کرد و دستمو پیچوند، منو روی زمین خوابوند و پاشو روی گردنم بهت گفتم بتمرگ، انگار زبون آدمیزاد « : گذاشت. دستم داشت کنده میشد، از درد داشتم میمردم که کرپسلی گفت » حا

» نه من که آدم نیستم؛ خونآشامم. « کرپسلی نفس تندی کشید و دستم رو ول کرد. به زور بلند شدم، روی زانو نشستم و دستمو مالش دادم. یکهو کرپسلی یک لگدی به شکمم زد که پرت شدم و به دیوار خوردم.

پیشنهاد نودهشتیا

داستان وقتی عقرب نیشم زد

دانلود رمان حوالی جهنم

نسخه انلاین بدون نیاز به دانلود این رمان :

[pdf-embedder url=”httpss://98ia1.ir/wp-content/uploads/2019/01/DORAGEKHASHJAADUGAR.pdf”]

دانلود فایل PDF

دانلود فایل APK

 

 

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
https://98ea.ir/?p=3970
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • Diavolo
    یکشنبه 31 مارس 2019 | 11:18 ب.ظ

    بسیار قلم و تحریر بدی داشت ، بیشتر حس میشد نویسنده با خوندن چند اثر از دارن شان تصورات خودش رو برای این نقش به صورت خیلی عجولانه بازنویسی کرده

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.