مقدمه: در اول خدا را سپاس گذارم که قدرتی داد تا بنویسم… باید تشکر کرد از عزیزانی که در نوشتن یاری ام کردند و بودنشان تسلی خاطرم بود. از پدری تشکر میکنم که بدون دریغ از هر لحاظ حامی من بود، پدری که با راهنماییها و پندهایش همچو چراغی مسیرم را روشن میکرد. پدری که به وجودش میبالم و از خداوند برای بودنش تشکر میکنم… از مادرم و مهسا خواهرم تشکر میکنم که محبتهای بی دریغشان دلگرمی ام بود… از مهسا، آذین، آنیسا و محدثه تشکر میکنم که چهار دوست حقیقی بودند و با حرفهایشان امید میشدند تا ادامه دهم… و از خانم اکرم احمدی تشکر میکنم، استادی که از ابتدا تا انتهای مسیر یاری گرم بوده و راهنمایی هایش همواره سر لوحه کارم میباشد .
ماشین را جلوی یک خانه قدیمی پارک کرد و نیم نگاهی به من انداخت. – اگر بخوای میتونی برای من کار کنی. با کنجکاوی به مایکل خیره شدم. – چه کاری؟ در ماشین را باز کرد و پیاده شد. – فعلا پیاده شو، بعدا بهت میگم. با ذهنی آشفته ازماشین کوچک مایکل پیاده شدم و به طرف خانهای قدیمی رفتم. راه سنگی تا در خانه ادامه داشت و دو طرف راه سنگی باغچه گل بود. برای منی که مدتها در یک مکان سازمانی زندگی میکردم، این منظره بی نظیر بود! به در فلزی زنگ زدهای رسیدیم، مایکل در را باز کرد، قبل از ورود به عقب برگشتم و بازهم نگاهی به باغچه پر از گل انداختم… واقعا این تفاوتها را درک نمیکردم؛ خانه قدیمی، باغچه پرگل و در زنگ زده! وارد خانه شدم، اول از همه آشپزخانه کوچک ته خانه توجه ام را جلب کرد، بعد پذیرایی نه چندان بزرگ و آشفته ای که با یک دست مبل زوار درفته پر شده بود، یک گرامافون که در گوشه پذیرایی قرارداشت، تلویزیون بیست و چهار اینچ سه در که دو تا از آنها کنار ، که روی دیوار روبه روی مبلها نصب شده بود هم قرار داشتند و یکی از آنها کنار در ورودی بود. – مطمئنم کل خونه رو بررسی کردی. حالا نمیخوای بشینی؟ به طرف مبل تک نفره قهوهای رنگ وسط حال رفتم، روی آن نشستم و بلا فاصله گفتم: – دفترم رو بده!
سلام
رمان معرفی کنید
رمان خوب ابکی نباشه
تو این موضوعات مثل این رمان ها باشه ممنون
رمان قبله من
رمان تا تلاقی خطوط موازی
رمان هیس
رمان اینه ای در برابر اینه ات میگذارم
رمان تقابل
رمان طلا های این شهر ارزانند
رمان میخوام دیونه بشم
عالی بود، منتظر ادامه
سلام
رمان معرفی کنید
رمان خوب ابکی نباشه
تو این موضوعات مثل این رمان ها باشه ممنون
رمان قبله من
رمان تا تلاقی خطوط موازی
رمان هیس
رمان اینه ای در برابر اینه ات میگذارم
رمان تقابل
رمان طلا های این شهر ارزانند
رمان میخوام دیونه بشم
همین رمان
سلام
رمان
در جگر خاریست
. نزار دنیا رو دیونه کنم .
بگذار آمین دعایت باشم
پیشنهاد منه امتحان کن ♡
رمان مجری محبوب من
رمان های هما پور اصفهان
رمان های طیبه امیر جهادی
کاش دانلود برای ios هممیزاشتین
Pdf سخته واقعا
همین رمان
وای خیلی عالی بود. تا حالا همچین رمانی نخوندم. واقعاااا عالیه!!!!
best
رمان آسمانی ها رو پیشنهاد می کنم بهتون!
خطاب: بانو
سلام ادمین عزیز رمان های نویسنده هارو چجوری قبول میکنید؟منم میتونم رمانمو بهتون بدم؟
۹۸iia.com@gmail.com
در تماس باشید
خیلی جالب بود. ادامه++-
آسمان دیشب، آسمان امشب
همین رمان
دست هایم حافظه دارند
رمان های خانم پوراصفهانی
رو میتونید بخونید!
خیلی خیلی بد بود
چرا کتابی که نمیشه دانلود کرد وخوند در دسترس میگذارید من سالهاست که از سایت شما دارم استفاده میکنم ولذت میبرم از زحمات مدیران این سایت
سلام عذر میخوام سایت رو پالایش میکنیم ب زودی میزارم لینکشو
سلامعالییییییییییییییییییییییییییییییی