دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

دانلود رمان تو شدی آرامشم نودهشتیا

48947850 caeb 45d4 942a d4ca062a5f46 300x300 - دانلود رمان تو شدی آرامشم نودهشتیا

دانلود رمان تو شدی آرامشم نودهشتیا

نام رمان: تو شدی آرامشم
نویسنده:رقیه حسینی
ژانر: عاشقانه
تعداد صفحات :۳۱۸
مقدمه: باران رنگ های آهنگین دارد خورشید و بادبان های خیره کننده سفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند. در بندر آبی چشمانت پنجره ای گشوده به دریا و پرنده هایی در دوردست به جستجوی سرزمین های به دنیا نیامد.

دانلود رمان تو شدی آرامشم از نودهشتیا

دویدم طرف اتاق، یکم در رو باز کردم؛ یه آقای هیکلی و مامانم داشتن بحث می کردن، مامان کلافه داد زد: اون بچه منه تو هیچ حقی نداری، -من نمی ذارم ببریش نمی تونی اون رو ازم بگیری!

با خودم گفتم تنها بچه مامان منم پس مامان داره راجبه کی حرف میزنه؟ مامان بچه دیگه ای نداره که. مرد هیکلی به طرف مامانم رفت دستش رو دور گردن مامانم حلقه کرد، به گردن مامان فشار میاورد مامان هم سعی می کرد اون رو از خودش جدا کنه اما موفق نمی شد.

با دیدن این صحنه چشمام گرد شده بود، می خواستم برم جلو و مامان رو نجات بدم اما می ترسیدم؛ می ترسیدم بلایی سرم بیاره.

صورت مامانم کبود شده بود، اشک تو چشمام پر شد بخاطر این که انقدر ترسو بودم که نمی تونستم مامانم رو نجات بدم. یه دفعه مامان بی حال شد و افتاد، چشمام گرد تر شد، چرا مامان افتاد؟ چی شد یهو؟ چه اتفاقی افتاد؟

مرد بعد چند لحظه مامان رو ول کرد و داشت میومد سمت در که دویدم و از پله ها پایین رفتم، روسریم رو سرم کردم و از خونه خارج شدم. با صدای بوق ماشینی ایستادم، ماشین خیلی بهم نزدیک بود اما من انقدر شوکه بودم که نمی تونستم عکس العملی نشون بدم.

ماشین به طور سطحی بهم برخورد کرد، درسته ضربه ش محکم نبود اما برای یه دختر بچه نه ساله ضربه آرومی هم نبود.

نتونستم تعادلم رو حفظ کنم و افتادم روی زمین، راننده که یه پیرمرد بود اومد کنارم و با اخم و داد گفت:

-دختر مگه کوری؟ ماشین رو نمی بینی که از جات تکون نمی خوری؟ اگه کوری چرا می خوای از خیابون رد بشی؟

با اون کله کچلش، خواستم چیزی بگم که با شنیدن صدای گرم و ، با حرص نگاهش کردم، پیرمرد احمق کور خودتی محکمی ساکت شدم.

پیشنهاد نودهشتیا
دانلود رمان عکاس شاهدخت
دانلود رمان عشق تاریک

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
https://98ea.ir/?p=3948
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب
  • ساغر
    شنبه 12 ژانویه 2019 | 9:04 ق.ظ

    ۱۰ صفحه ی اول رو خوندم و واقعن نمیدونم چی بگم! نوع گفت و گو ها و جریانات به شدت تخیلی هست!!!!!

  • سارا
    سه‌شنبه 15 ژانویه 2019 | 4:02 ب.ظ

    خلاصه قسمت های جم فقط فیلما قاطی شده بودن یکم

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.