ایرسا خانوم یه دختر شر و شیطون و زبر و زرنگه….درسش زیاد خوب نیست اما جودو کار قهاریه!!! این خانوم داره تمرین میکنه برای مسابقاتش که
یهو این وسط سر و کله ی عموی محترمشون پیدا میشه و مخ بابا مامان ایرسا خانوم رو میزنه که بپرن اون ور اب یعنی دانمارک…..ولی ایرسا مسابقه
داره ….دانشگاه داره….چیکار کنه ؟؟؟؟!!!! بللللله…..این مامان بابای بیخیال میرن دانمارک و حالا ایرسا میمونه و خود خود ایرسا که بعد از کاراش میخواد بره پیشه
خانوادش…….اما تو این گیر و ویر خانوم میزنه و عاشق میشه!!!! اونم عاشق کی استاد دانشگاش که ۶ سال از
خودش بزرگتره و همچین دل خوشیم از هم ندارن!!!!! ولی بعدا چیزی رو در مورد معشوقش میفهمه که نظرش برمیگرده!!! ……….اقا پسری که تو فیس
پیشنهاد ما
بخشی از رمان
این مامان بابای بیخیال میرن دانمارک و حالا ایرسا میمونه و خود خود ایرسا که بعد از کاراش میخواد بره پیشه خانوادش…….اما تو این گیر و ویر خانوم میزنه و عاشق میشه!!!! اونم عاشق کی استاد دانشگاش که ۶ سال از خودش بزرگتره و همچین دل خوشیم از هم ندارن!!!!! ولی بعدا چیزی رو در مورد معشوقش میفهمه که نظرش برمیگرده!!! ……….
اقا پسری که تو فیس بوک باهاش اشنا شده و گیرش شده رو چیکار کنه؟؟؟!!! اهههه این پسره هم شده قوز بالا قوز…..امان از روزی که این اقا پسر میادددددد دم در خونشون و..کل کلی…پایان خوش
تکراری
مسخره
انگار برای دوستش ماجرا تعریف میکرد
یه خلاقیتی ، دیالوگای جذابی چیزی