نام کتاب: عاشقانهای برای همسرم
نویسنده: عاطفه رودکی کاربر انجمن نودهشتیا
ویراستار: مائده کریمی
تهیه شده در انجمن نودهشتیا دلنوشته عاشقانه
مقدمه: انگار تو هر روز زیباتر می شوی و من هر روز عاشق تر، انگار تمام شعرها و منظومه های عاشقانه را برای تو سروده اند مهربان. واژه ها حقیرند و من ناتوانم، ناتوان از گفتن این که چقدر تو را دوست دارم. احساس می کنم تکه ای از قلبم هستی و به هر کجا که می روی… به هر کجا که سفر می کنی با توست.
عزیزترین، در نبودت هیچ تسکینی برای تنهایی ام نیست… ثانیه ها را می شمارم برای دوباره با تو بودن.
بدون تو خانه خالی از هر شور و جنبشی ست، به خانه می روم… نیستی و انگار چیزی گم شده ست… برگرد تا خانه بهشت شود ای صاحب زیباترین چشم های جهان!
برگرد تا دوباره نفس های من آغاز شود عشق شیرینم دِل دارم، معجزه ی کلامِ من، با خدا حافظی ات می میرم و بازگشتت مرا به زندگی باز می گرداند، روزی که برگردی به شادی دیدن بهشت چشمانت دوباره قَبای عشق خواهم پوشید و دوباره زندگی خواهم کرد قدیس وارِ من، هر نوایی که در این جا می پیجد یاد آور توست.
با توست که عطر مهربانی و یاس را حس می کنم، صاحب تمام رویاهایی و شکوه تمام شعرهای جهان به خاطر توست پس از سال ها، هنوز خود را دلتنگ آن چشم های بارانی می یابم، هر دقیقه از هر ساعت، هر روز در هر هفته، هر هفته و در هر ماه و در هر سال برای گفتن دوستت دارم، دنبال بهانه نباش عشق من.
بگو دوستم داری تا خورشید بتابد، شب مهتابی شود و من فاتح تمام قله های جهان باشم و زندگی رویایی شود که انتها ندارد عزیزترینم، ضرورت زندگی ام، تو مثل هوایی هستی که برای نفس کشیدن به آن احتیاج دارم.
تاب لحظه های بی تو بودن را ندارم، دلتنگی ات جهان را برایم تیره و تار می کند و نبودنت دنیا را برایم تبدیل به زندانی با دیوارهای بلند می کند که راه فراری از آن نیست شبیه رویاهای روشن بودی و دیر زمانی ست امید با تو بودن دارم… هر چند اندک… و این امید است که قلب زندگی مرا به تپش می اندازد، تمام ناامیدی ها، اندوه گینی و بی طاقتی را پنهان می کنم تا روزی تو از پس تمام این ها ظهور کنی دوستت داشتم و در تمام مسیر هراس از دست دادنت با من بود، تو نور صبح های روشن بودی، امید بخش ترین، زیباترین، گندمزار بودی در خشک سالی، تمام هراس من از دست دادن تو بود وقتی تو باشی
زندگی برایم زیباست؛ عاشقی برایم با معناست.