((بسم الله الرحمن الرحیم))
نام کتاب: الهه شرقی
نویسنده: فرزانه فرجی کاربر نودهشتیا
ژانر:عاشقانه،حدیث النفس
مقدمه:
گاهی دلت می گیرد و چاره اش چند کلمه ی دل نشین و کوتاه است…
گاهی هم سرد و بی روح…
گاهی با نوشتن چند کلمه آرام میگیری و خودت را به دنیای حروف می سپاری.
گاهی هم با خواندن چند کلمه داغون میشوی و از دنیای خودت سیر میشوی…
از بارش حروف الفبای فارسی بر سرم، غرق لذت میشوم و امیدوارانه به زندگی ام نشاط می دهم و ادامه اش می دهم.
پیشنهاد ما
زندگی من عاری از هیچ و تهی است.
من خودم هستم؛ در دنیایی از خاطره و احساس.
من فرزند کلمه هستم.
?
#پارت یک
دلداری منتظر است..
هنوز هم دوری و تاریک…
سردی و دردناک…
تو کجا میخواهی بروی؟
جایی بهتر از قلبم؟
آیا دلداری منتظر است؟
من این جا تنهایم…
من رو دست که می سپاری؟
توی جماعت پر ادعا؟
شاید به دست دوستی؟
شاید هم دشمنی؟
من این جا تمام شده ام
اما تو نبین و بگذر
انگار نه انگار که…
دلداری این جا منتظر است…
فرزانه فرجی
?
#پارت دو
کفش جا مانده
گمانم وقت رفتن، کفش هایت را پایت نکردی که نفهمیدم کی رفته ای…
همان قدر آرام و بی صدا
حتی نگاهی هم به پشت سرت نیانداختی..
نترس؛ برای خودم نمی گویم
نگاهت را خواستم
تا کفش جا مانده ات را از روی زمین برداری
که این یادگاری، مرا
از کار و زندگی ام انداخت.
فرزانه فرجی
?
#پارت سه
اشک های پنهون
بخواب آروم… بزار آروم
بباره این اشک های پنهون…
بخواب آروم که میدونم
خسته بودی
از این دنیای ناآروم…
بخواب آروم که جات خوبه
بابای خوبم، تو آسمون خوابه…