دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم

دانلود داستان نیل در آتش نودهشتیا

photo 2020 09 03 15 02 53 300x300 - دانلود داستان نیل در آتش نودهشتیا

دانلود داستان نیل در آتش نودهشتیا

نام کتاب: نیل در آتش
نویسنده: هانی پری
ژانر: تخیلی و عاشقانه
تهیه شده در انجمن نودهشتیا
داستان کوتاه
خلاصه: تمام زندگی‌ام هدیه‌ای‌ست که نیل به پادشاه و ملکه‌ی سرزمین‌مان ارزانی داشت. بند به بند لحظاتم گره به مصری خورده بود که حیاتش را ابتدا از نیل و خدای نیل، و سپس از من داشت. زیباترین سمفونی‌ای که تکرارش، ذره‌ای از شکیل بودنش نمی‌کاست. رودی که بر من می‌خروشید و به زادگاهم زندگی می‌دمید. اما چه شد که از من رو برگرفتی؟ چرا مرا ز خود می‌رانی؟
و چه شد که نیل به آتش کشید و کشیده شد؟!

پیشنهاد ما
داستان کوتاه سه نخ سیگار | «Ara» کاربر انجمن نودهشتیا
داستان عفریت، گرفتار خباثت | ساندیس کاربر انجمن نودهشتیا

مقدمه: نیلِ همیشه آرام را چه شده که این گونه بی‌قراری می‌کند؟ خود را به سنگ و سخره می‌کوفت. رو به مهتاب و ستاره‌هایش اوج می‌گرفت و موج می‌شد! می‌غرید و کاخ‌های همیشه محکم مصر بر ستون‌هایشان بند نبودند! زنان در داخلی‌ترین قسمت خانه‌هاشان دست و پا بهم تنیده و چنگ بر گونه‌های ملتهب می‌کشند.
انگار که به اراده‌ی خداوند، قرار است زمین به آسمان و آسمان به زمین برسد. گویی از درد به خود می‌پیچید و در جا بند نبود اما همه در لحظه دگرگون شد! سطح نیل بی هیچ خروشی، قرص ماه به بغل، خفته است. و همه چیز از آن شب شروع شد…

نیل هجده بهارِ زندگی به من ارزانی کرده بود؛ هیچ کدام را اینطور نشده بود که هراسی کودکانه، بر تنم عرق شود و مجالم را آب کند. این ترس بود که به روی مردمک‌هایم مِه کشیده و هول و هراس را به افکارم گره زده بود.
برای بار بیست و… بیست و… اه! شمارِ دفعاتی که از روی این تخت، تا دو متر آن طرف‌تر و نزدیک پنجره شده‌ بود را به یاد نداشتم. اولین بار نبود که قانون شکنی کرده و مرزها را زیر پا می‌گذاشتم اما آن شب، با همه‌شان فرق داشت.
جثه‌ی ریزم را شنل پوشیدم. قرص ماه انگار که از تردیدهایم خورده و غول شده بود، وسوسه‌ام کرد به رویش قدم بردارم. وزنم را روی پنجه‌ی پایم ریختم و پنجره که باز شد، پُکی به اکسیژن تسویه شده زدم، رقیق بود.
پک دوم را زدم. عقب گرد کرده و وقتی پریدم که اندامم را برای عبور از پنجره، کمی مچاله کرده بودم. بوی چمن را هر چه به زمین نزدیک‌تر می‌شدم، بیشتر در خود می‌کشیدم. انگشت‌هایم چون ساحره‌ای قهار، هم تراز با نفس زمین حرکت می‌کرد و گل لاله‌ بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد.
بین گلبرگ‌های قرمزش فرود آمدم و گرده‌ی گل، حساسیت مویرگ‌هایم را برانگیخت و مرا به عطسه‌ انداخت. لیز ‌خوردم. از آن گل و محافظان قلعه دور شدم.  رد قدم‌هایی که برمی‌داشتم، با گُل‌های زرد آبی نشان می‌شد. کاش پرواز از دو دستم بر می‌آمد تا نگران به جا گذاشتنِ این‌همه گل‌ نمی‌شدم. کلاهِ شنل هم در مقابل باد کوتاه آمده بود؛ از پوشش موها و چشمانم استعفا کرده و روی شانه‌هایم لم داد.

پیشنهاد نودهشتیا
دانلود رمان وروجک‌های شیطون نودهشتیا
دانلود دلنوشته هاله احساس نودهشتیا

دانلود رمان جدید

  • اشتراک گذاری
تبلیغات
https://98ea.ir/?p=10467
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات متنی
درباره سایت
بزرگترین سایت رمان داستان دلنوشته نودهشتیا
شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود کتاب رمان | نودهشتیا مرجع رمان رایگان با لینک مستقیم " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.