نام کتاب:نازنین یارم
نویسنده:سما صاد کاربر نودوهشتیا
ژانر:عاشقانه
نازنین یارم، نرگس بانویم، چشم آهویی ام
…
نمی خواهی جوابم را بدهی!
تا کی سکوت!
تا کجا و کدام خیابان بی تو قدم زدن!
نازنین یارم آن روزی که تو را با او دیدم، روانم بهم ریخت.
پیشنهاد ما
ندانستم که چه می کنم!
ندانستم چگونه شد تا زمانی که به خود آمدم و رد خون تو را مابین انگشت هایم دیدم!
تو را سوزاندم با شعله آتشی که جنسش از حرص بود!
مرا ببخش دل دار چشم رنگی ام…
دریای آرامشم!
چه زیبا خوابیده ای زیر تن سرد این خاک و من چه زیباتر، بی قرار پس زدن این خاک روی تن تو و آمدن به پیشت هر چند به بهای مردن هستم.
نازنینم، از زمانی که رفته ای، شده ام مجنون! دیوانه!
از آن نوع دیوانه ای که هم بهلول دارد هم فرهاد کوه کن!
جانانم، از آن زمانی که نیستی من ساعت های ساعت پشت پنجره ی اتاقم به این فکر می کنم که اگر به جای تو آن مرد را کشته بودم، چه می شد!
آخر می دانی من بارها و بارها به کوچه باغی که با او قرار گذاشته بودی رفتم تا در جایی باشم که تو بودی و دیدم نرگس هایی شبیه تو را که به تن او چسبیده بودند و او چه بی رحمانه می بویید عطر بکرشان را، می بلعید پاکی شان را و می زدود خاص بودن شان را و پر پر می کرد شاپرک رقصان دل شان را
خلاصه دیدم هنر هرزگی اش را!
بی خیالش… نباید وارد خلوت زن و شوهری مان بشود آن دیو دو سر!