دانلود داستان من دختری از جنس آرامم
نام کتاب: من دختری از جنس آرامم
نویسنده: Hany Pary_کاربر انجمن نودهشتیا
ژانر: اجتماعی،عاشقانه،غمگین
<<www.98ia3.ir>>
خلاصه داستان : در این جا ، ” آرام ” بودن سخت است… موهایت را شانه بزنی یا نه ، باز هم دست خورده تقدیری هستی که باد را لا به لای آنان هل می دهد . ” آرام ” که باشی ، این حجم از غصه های یواشکی دست هایت را سرد می کند و زبان دلت را خشک . اما تو باز اگر که همان ” آرام ” باشی ، با گستاخی آن باد سرکش می جنگی و توفان بعدش را پس می زنی .
مقدمه : نِی نِی چَشمانم را او به قلم اَبروهایم کشید . روح مرا خدا خودش از آسمان ها دَمید . تحمل بار دو تَن مرد را به شانه های من بخشید و این ها را همه در وجود من ، خود او نَهُفت … منی به نام دختر .
یک جفت آبیِ آرام، از پیچ و تاب و زمزمه ، سرشاد . اینسان که انگـار، یالی تافته شده است به دست باد . حال اما شکسته ، گوشه به گوشه ی قاب قدیم لبخندش و از مصاحبت گریه ، سخت خرسند است . گیسو به هم تنیده سبک باد، سرخوش، رهاتر از آزاد … بدان این قرصِ مهــر ، ماهِ تمام است.
من ندانم با که گویم شرح درد:
قصه ی رنگِ پرید، خونِ سرد؟
هر که با من همره و همخانه شد،
عاقبت شیدا دل و دیوانه شد.
قصه ام عشاق را دلخون کند،
عاقبت، خواننده را مجنون کند…
آتشِ عشـق است و گیرد در کسی،
کاو زِ سوز عشــق می سوزد بسی.
گفتمش: ای نازنین یار نکو،
همرها، تو چه کسی؟ آخر بگو.
کیستی؟ چه نام داری؟ گفت: عشــق.
چیستی که بی قراری؟ گفت: عشـــق.
…
با اطمینان قدم برمی داشتم و همین اطمینان باعث دلگرمیَم شده بود . از کاری که کرده بودم اصلاً پشیمان نبودم و دوست داشتم هرچه زودتر عکس العمل نازنین را ببینم . وارد اتاقش که شدم ، با جهشی خودش را درون آغوشم پرت کرد