نام کتاب: پدرانه ای پوچ نام نویسنده: ملیناکریمی ــ کاربرنودوهشتیا ژانر: عاشقانه،درام <<www.98ia3.ir>>
خلاصه: و کسی که پدرانه برای دخترش مادری کرد و مردانه برایش جنگید…!
نگاهش را معطوف به محیط بی روح اطرافش می کند. با برخورد دستش با لبهی فلزی تخت، احساس سرما وجودش را در بر می گیرد و لرزهای بر اندام نه چندان فربهاش می اندازد. قطرههای ریز و درشت عرق، تیرک کمرش را نشانه گرفتهاند و روی بدنش سرسره بازی می کنند؛ نفس های پی در پی و سنگینش، او را وادار می کنند تا دستانش را به سمت گلویش ببرد. حال خوشی ندارد. در حالی که صدای خس خس سینهاش را به طور واضح می شنود، به سختی لبه ی تخت را تکیه گاه خود قرار می دهد و سعی می کند از بستر قدیمی خود، بلند شود.
پیشنهاد ما
با پشتی خمیده، دستش را به سمت پنجرهی نزدیک تخت می برد و تمام توانش را به کار می گیرد تا فشاری، هرچند اندک، به دستگیره وارد کند. پنجره، به آرامی باز می شود و همراه با خود، صدای بوق ماشینها و چهچههی ملایم گنجشکها را به داخل هدایت می کند. نفسی عمیقی می کشد و سعی می کند هوای خوش را مهمان ریه هایش کند؛ اما این مهمان ناخوانده، او را به سرفه می اندازد. دستش را لبهی پنجره قرار می دهد و احساس می کند با هر سرفه، تکه ای از وجودش کنده شده و به بیرون از اتاق پرتاب می شود. به سختی به بالینش باز می گردد و جسم رنجورش را، روی تخت رها می کند. نگاه خیرهاش، سقف سفید اتاق را لمس می کند. جسمش قسمتی از اتاق را اشغال کرده است؛ اما گویی روحش در این اطراف پرسه نمی زند. مرغ روحش در آسمان خیالاتش اوج گرفته است و قصد فرود بر زمین را هم ندارد. خسته از مرور خاطرات، با باز و بسته کردن پلکهایش و کشیدن دستی بر آنها، سعی می کند خود را به دنیای اطرافش بازگرداند، اما مثل اینکه پلک زدن هم فایدهای ندارد! عاجز و ناتوان از متوقف کردن سفرش در گذشته، خود را به باد می سپارد و حس می کند برای اولین بار، برای مواجه شدن با حقایق تلخ زندگیاش، ابایی ندارد. خاطراتش سیلی از بوی تعفن می دهند. گذشتهاش، چون مار کبری به دور گردنش حلقه می زند و راه تنفسش را بند می آورد؛ اما او مصرانه به مرورشان ادامه می دهد. در خیالاتش سفر کرده و در ایستگاه چهل سال قبل، توقف می کند. آری، همان زمانی که قرمزی چشمانش و سیاهی چون زغال پای آنها، بدجور توی ذوق دخترکش زد.
قلم و توصیفاتی ک برای بیان احساسات ب کار رفته بود رو صادقانه تحسین میکنم
موفق باشی ماینای دوست داشتنی❤
ممنونم از حمایت همشگیت مائدهی عزیزم